بگذار قبل از هر چیزی بگویم حق نداری از اینکه خبری از من نداری گله کنی .
به من چه که دوری تو آههای مرا سوزناک کرده و فوت من هیچ قاصدکی را سالم نمی گذارد ..
به من چه که هیچ نامه ای نمی تواند شرح آنچه از هجران تو می کشم را بدهد و همه نامه هایم پست نشده پاره می شوند ..
به من چه که کبوتران نامه بر من جلد_ نوازشهای تو می شوند و نامه های تو را برای من نمی رسانند و من تا به حال هیچ آدرسی از تو ندارم ..
به من چه که ..
سلام!
حالت چطور است خوب من؟
هنوز لبه های پاکت را با زبانت خیس می کنی و نامه می فرستی؟
می دانی پاکت های نامه هایت بیشتر از خود نامه هایت در دستانم می ماند؟ شاید هم بر لبانم ..
راستی هنوز وقتی می خواهی فکر کنی چه بنویسی نوک خودکارت را به لبانت نزدیک می کنی ؟
یادت می آید آنرا از لبانت دور می کردم و تو انگشتانم را گاز می گرفتی و من به بهانه کم کردن اثر درد خیسی لبانت را بر انگشتانم لب می زدم؟
هنوز هم وقت و بی وقت نگرانم می شوی ؟ اصلا تو چرا اینقدر اصرار داری که بدانی حالم چطور است ..
ببین همین نامه را مچاله کن می شود من بی تو!
اما .. نه زشت است برای تو نامه مچاله بفرستم .
پس این نامه را هم پاره می کنم !